Wednesday, September 30, 2009

سکوت و نابودی

برتولد برشت می گویید:
اول به سراغ یهودی ها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراض نکردم.
پس از آن به لهستانی ها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم
آنگاه به لیبرال ها فشار آوردند.
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت کمونیستها رسید
کمونیست نبودم بنابراین اعتراض نکردم
سرانجام به سراغ من آمدند هرچه فریاد کردم کسی نمانده بود که اعتراض کند
.

اصالت

درتصاویر حکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید، هیچکس عصبانی نیست. هیچکس سوار بر اسب نیست. هیچکس را در حال تعظیم نمیبینید. هیچکس سر افکنده و شکست خورده نیست .هیچ قومی بر قوم دیگر برتر نیست و هیچ تصویر خشنی در آن وجود ندارد . از افتخارهای ایرانیان این است که هیچگاه برده داری در ایران مرسوم نبوده است در بین صدها پیکره تراشیده شده بر سنگهای تخت جمشید حتی یک تصویر برهنه و عریان وجود ندارد

Saturday, July 11, 2009

قابل توجه دختر خانم هااااااااااااااااااا
فرق دخترا و پسرا در پول گرفتن از عابر بانک :

پسرها

با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک
کارت رو داخل دستگاه ميذارن
کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستي رو وارد ميکنن
پول و کارت رو ميگيرن و ميرن

دخترها

با ماشين ميرن دم بانک
در آينه آرايششون رو چک ميکنن
به خودشون عطر ميزنن
احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن
در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن
در پارک کردن ماشين خيلي مشکل پيدا ميکنن
بلاخره ماشين رو پارک ميکنن
توي کيفشون دنبال کارتشون ميگردن
کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه
کارت تلفن رو ميندازن توي کيفشون
دنبال کارت عابربانکشون ميگردن
کارت رو وارد دستگاه ميکنن
توي کيفشون دنبال تيکه کاغذي که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن
کد رمز رو وارد ميکنن
?دقيقه قسمت راهنماي دستگاه رو ميخونن
کنسل ميکنن
دوباره کد رمز رو ميزنن
کنسل ميکنن
دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه
مبلغ درخواستي رو ميزنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
مبلغ بيشتري رو درخواست ميکنن
دستگاه ارور (خطا) ميده
بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن
انگشتاشون رو براي شانس رو هم ميذارن
پول رو ميگيرن
برميگردن به ماشين
آرايششون رو توي آينه عقب چک ميکنن
توي کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن
استارت ميزنن
پنجاه متر ميرن جلو
ماشين رو نگه ميدارن
دوباره برميگردن جلوي بانک
از ماشين پياده ميشن
کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نمي‌ذار براي آدم
سوار ماشين ميشن
کارت رو پرت ميکنن روي صندلي کنار راننده
آرايششون رو توي آينه چک ميکنن
احتمالاً يه نگاهي هم به موهاشون ميندازن
ميندازن توي خيابون اشتباه
برميگردن
ميندازن توي خيابون درست
پنج کيلومتر ميرن جلو
ترمز دستي رو آزاد ميکنن. (ميگم چرا انقدر يواش ميره

سياست


سياست
يک روز يک پسر کوچولو که مي خواست انشاء بنويسه از پدرش مي پرسه: پدرجان! لطفا براي من بگين سياست يعني چي؟
پدرش فکري مي کنه و مي گه: بهترين راه اينه که من براي تو يک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سياست بشي. من حکومت هستم، چون همه چيز رو در خونه من تعيين مي کنم. مامانت دولت هست، چون کارهاي خونه رو اون اداره مي کنه. کلفت مون ملت مستضعف و پابرهنه هست، چون از صبح تا شب کار مي کنه و هيچي نداره . تو روشنفکري چون داري درس مي خوني و پسر فهميده اي هستي . داداش کوچيکت هم که دو سالش هست، نسل آينده است . اميدوارم متوجه شده باشي که منظورم چي هست و فردا بتوني در اين مورد بيشتر فکر کني.
پسر کوچولو نصف شب با صداي برادر کوچکش از خواب مي پره. مي ره به اتاق برادرکوچکش و مي بينه زيرش رو کثيف کرده و داره توي(...) خودش دست و پا مي زنه. مي ره توي اتاق خواب پدر و مادرش و مي بينه پدرش توي تخت نيست و مادرش به خواب عميقي فرورفته و هرکاري مي کنه مادرش از خواب بيدار نمي شه. مي ره توي اتاق کلفت شون که اون رو بيدار کنه، مي بينه باباش توي تخت کلفت شون خوابيده و داره !(...) مي ره و سرجاش مي خوابه و فردا صبح از خواب بيدار مي شه.
فردا صبح باباش ازش مي پرسه: پسرم! فهميدي سياست چيست؟ پسر مي گه: بله پدر، ديشب فهميدم که سياست چي هست. سياست يعني اينکه حکومت، ترتيب ملت مستضعف و پابرهنه رو مي ده، در حالي که دولت به خواب عميقي فرو رفته و روشنفکر هر کاري مي کنه نمي تونه دولت رو بيدار کنه، در حالي که نسل آينده داره توي(...)خودش دست و پا مي زنه
روزي لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند مي دهم که کامروا شوي
اول اينکه سعي کن در زندگي بهترين غذاي جهان را بخوري
دوم اينکه در بهترين بستر و رختخواب جهان بخوابي
سوم اينکه در بهترين کاخها و خانه هاي جهان زندگي کني
پسر لقمان گفت اي پدر ما يک خانواده بسيار فقير هستيم چطور من مي توانم اين کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد
اگر کمي دير تر و کمتر غذا بخوري هر غذايي که ميخوري طعم بهترين غذاي جهان را مي دهد
اگر بيشتر کار کني و کمي ديرتر بخوابي در هر جا که خوابيده اي احساس مي کني بهنرين خوابگاه جهان است
اگر با مردم دوستي کني و در قلب آنها جاي مي گيري و آنوقت بهترين خانه هاي جهان مال توست

Sunday, January 11, 2009

کتابخانه

عضو کتابخانه: سلام. کتاب «چنين گفت زرتشت» رو مي‌خواستم. کدش چنده؟

متصدي: اين کتاب جمع شده. مي‌خواي جاش چنين گفت معجزه هزاره سوم رو بدم؟

عضو کتابخانه: نه. پس لطفاً کتاب «رام کردن زن سرکش» رو بديد. اثر ويليام شکسپير.

متصدي: هيسس. اسم اون آدم رو ديگه نياري ها. از اون کتاب‌ها هم اصلاً نداريم. مي‌خواي جاش بيوگرافي فاطمه رجبي رو بهت بدم؟

عضو کتابخانه: نه بابا اونو که امور تربيتي مدرسه بچه‌م مجاني بهشون داده. اشکال نداره. لطفاً يه کتاب راهنماي آشپزي بديد.

متصدي: اين کتاب‌ها رو هم چون تشخيص دادن که مال طبقه مرفهين هست جمع کردن. ولي در عوض کتاب راهنماي «چگونه دختر شانزده‌ساله در آشپزخانه به انرژي هسته‌اي دست يافت» رو برات ميارم. خيلي عاليه، نويسنده قصه هم خود دکتر احمدي‌نژاده.

عضو کتابخانه: نه قربونت شم. اونو فيلمشو سه بار ديدم، کتابش به دردم نمي‌خوره. شما چي پيشنهاد مي‌دين؟

متصدي: اگه کتاب علمي مي‌خواي فعلاً فقط «خواص معجزه آساي اسيد سولفوريک» تاليف ع. پورمحمدي رو داريم و "How can we change money to shit" از انتشارات بانک مرکزي را هم داريم.

عضو کتابخانه: کي حوصله خوندن اين کتاب‌ها رو داره. کتاب سرگرم کننده ندارين؟

متصدي: جلد پنجاه و سوم سفرهاي استاني رو ببر. پسرم خونده بود کلي خنديده بود. آخرش هم يه عالمه عکس‌هاي بامزه داره.

عضو کتابخانه: خوبه همينو بدين لطفاً.

متصدي: نداريم که الان. بايد بري تو صف!

تفاوت دوستی بين مردها وزنها

دوستي بين زنها

يه زن يه شب به خونه نمياد.روز بعد به شوهرش ميگه كه من ديشب خونه ء يكي از دوستام خوابيدم.شوهر به 10 تا از بهترين دوستاي زن تلفن ميكنه.هيچ كدوم از اونها اينو تأييد نميكنند.هيچوقت رو دوستي يه زن حساب نكن!

دوستي بين مردها

يه مرد يه شب به خونه نمياد.روز بعد به زنش ميگه كه من ديشب خونه ء يكي از دوستام خوابيدم.زن به 10 تا از بهترين دوستاي شوهرش تلفن ميكنه.هشتتا از اونها تأييد ميكنند كه شوهر شب گذشته را در خونه ء اونا گذرونده و دو تا از اونا ادعا ميكنند كه اون هنوز اونجاست!هيچوقت به حرف مردها اعتـماد نكن!

افتخار

چهار تا دوست كه 20 سال بود همديگه رو نديده بودند توي يه مهموني همديگه رو مي بينن و شروع مي كنن در مورد زندگي هاشون براي همديگه تعريف كنن...

بعد از مدتي يكي از اونا بلند ميشه ميره دستشويي. سه تاي ديگه صحبت رو مي كشونن به تعريف از فرزندانشون :

اولي: پسر من باعث افتخار و خوشحالي منه. اون توي يه كار عالي وارد شد و خيلي سريع پيشرفت كرد.

پسرم درس اقتصاد خوند و توي يه شركت بزرگ استخدام شد و پله هاي ترقي رو سريع بالا رفت و حالا شده معاون رئيس و اونقدر پولدار شده كه حتي براي تولد بهترين دوستش يه مرسدس بنز بهش هديه داد !

دومي: جالبه. پسر من هم مايه افتخار و سرفرازي منه. توي يه شركت هواپيمايي مشغول به كار شد و بعد دوره خلباني گذروند و سهامدار شركت شد و الان اكثر سهام اون شركت رو تصاحب كرده. پسرم اونقدر پولدار شد كه براي تولد صميميترين دوستش يه هواپيماي خصوصي بهش هديه داد !!!

سومي: خيلي خوبه. پسر من هم باعث افتخار من شده ...

اون توي بهترين دانشگاههاي جهان درس خوند و يه مهندس فوق العاده شد.. الان يه شركت ساختماني بزرگ براي خودش تاسيس كرده و ميليونر شده. پسرم اونقدر وضعش خوبه كه براي تولد بهترين دوستش يه ويلاي ???? متري بهش هديه داد!

هر سه تا دوست داشتند به همديگه تبريك مي گفتند كه دوست چهارم برگشت سر ميز و پرسيد اين تبريكات به خاطر چيه؟!

سه تاي ديگه گفتند: ما در مورد پسرهامون كه باعث غرور و سربلندي ما شدن صحبت كرديم راستي تو در مورد فرزندت چي داري تعريف كني؟!

چهارمي گفت: دختر من رقاص کاباره شده و شبها با دوستاش توي يه كلوپ مخصوص كار ميكنه!

سه تاي ديگه گفتند: اوه مايه خجالته چه افتضاحي !!!

دوست چهارم گفت: نه! من ازش ناراضي نيستم. اون دختر منه و من دوستش دارم. در ضمن زندگي بدي هم نداره.

اتفاقا همين دو هفته پيش به مناسبت تولدش از سه تا از صميمي ترين دوست پسراش يه مرسدس بنز و يه هواپيماي خصوصي و يه ويلاي ???? متري هديه گرفت !!!

نتيجه اخلاقي: هيچوقت به چيزي كه كاملا در موردش مطمئن نيستي افتخار نكن !!!

استاد

مردي مي خواست تا يک طوطي سخنگو بخرد، طوطي هاي متعددي را ديد و قيمت جوان ترين و زيباترين شان را پرسيد. فروشنده گفت:  اين طوطي؟ سه چهار ميليون! و دليل آورد:

-- اين طوطي شعر نو ميگه، تموم شعراي شاملو، اخوان، نيما و فروغ رو از حفظه!

مشتري به دنبال طوطي ارزان تر، يکي پيدا کرد که پير بود اما هنوز آب و رنگي داشت. رو به فروشنده گفت: پس اين را مي خرم که پير است و نبايد گران باشد اين؟!... فکرش رو نکن، قيمت اين بالاي شش هفت ميليونه... چون تمام اشعار حافظ و سعدي و خواجوي کرماني رو از حفظه!

مرد نا اميد نشد و طوطي ديگري پيدا کرد که حسابي زهوار در رفته بود،

گفت: - اين که مردني است و حتماً ارزان... اين؟!... فکرش رو نکن، قيمت اش بالاي پونزده شونزده ميليونه... چون

اشعار سوزني سمرقندي و  انوري و مولوي رو حفظه...

مرد که نمي خواست دست خالي برگردد به طوطي ديگري اشاره مي کند که بال و پر ريخته بر کف قفس بي حرکت افتاده و لنگ هايش هوا بود... انگار نفس هم نمي کشيد.

- اين يکي را مي خرم که پيداست مرده، حرف که نمي زند، حتماً هيچ هنري هم ندارد و بايد خيلي ارزان باشد...

اين يکي؟!... اصلاً فکرش رو نکن! قيمت اين بالاي شصت هفتاد ميليونه!

 آخه چرا؟ مگه اينم شعر مي خونه؟

نه...! شعر نمي خونه، حتي نديدم تا امروز حرف بزنه، اصلا هيچ کاري نمي کنه... اما اين سه تا طوطي ديگه بهش ميگن استاد

اگر گفتيد فرق ما چيه؟

اگر گفتيد فرق واحد پول ايران و انگليس چيه؟

در انگليس شما يك كيف اسکناس مي بريد و  با اوون ماشين مي خريد....اما در ايران شما يك ماشين اسكناس مي بريد و با آن يك كيف مي خريد.

  اگر گفتيد فرق گردش در تهران و پاريس چيه؟

در پاريس هر وقت خواستيد گردش كنيد از ماشين پياده مي شيد و در تهران هر وقت خواستيد گردش كنيد سوار ماشين مي شيد.

  اگر گفتيد فرق يك تخم مرغ در تهران و در مسكو چيه؟

در مسكو اگر تخم مرغ را زير مرغ بگذارند بعد از 21 روز احتمالا يك جوجه از تخم بيرون مي آيد....اما در تهران ممكن است از تخم مرغ هر موجودي بيرون بيايد...مثلا يك شتر.

  اگر گفتيد فرق محل كار ايراني ها و امريكايي ها چيه؟

مردم امريكا در خانه استراحت مي كنند...در اداره كار مي كنند و در خيابان تفريح...اما مردم ايران در خانه تفريح مي كنند...در اداره استراحت و در خيابان كار.

  اگر گفتيد فرق يك نويسنده ايراني با يك نويسنده آلماني چيه؟

يك نويسنده آلماني وقتي نوشته هايش چاپ شد معروف مي شود و يك نويسنده ايراني وقتي جلوي چاپ نوشته هايش گرفته شد معروف مي شود..

  اگر گفتيد فرق يك تاجر ايراني با يك تاجر عرب چيه؟

تاجر عرب از وقتي شناخته شد موفق و خوشبخت مي شه.... اما تاجر ايراني از وقتي شناخته شد ناموفق و بد بخت مي شه.

 اگر گفتيد فرق پليس راهنمايي و رانندگي ايران با جاهاي ديگه دنيا چيه؟

در همه جاي دنيا وقتي ترافيك ايجاد بشود سرو كله پليس راهنمايي و رانندگي پيدا مي شود...اما در ايران وقتي سرو كله پليس پيدا مي شود ترافيك ايجاد مي شود.

  اگر گفتيد فرق يك آدم موفق در ايران با ساير نقاط جهان چيه؟

در همه جاي دنيا وقتي كسي موفق شود همه به او نزديك مي شوند و با او شريك مي شوند و به او كمك ميكنند ...اما در ايران وقتي كسي موفق شود همه از او فاصله مي گيرند و رابطه شان را با او قطع مي كنند و جلوي كارش را مي گيرند.

  اگر گفتيد فرق يك زنداني در ايران با يك زنداني در اروپا  و امريكا چيه؟

در اروپا و امريكا وقتي كسي زنداني مي شود اعتبارش را از دست مي دهد...اما در ايران وقتي كسي زنداني مي شود اعتبار به دست مي آورد.

  اگر گفتيد فرق سيستم اداري ايران با سيستم اداري كانادا چيه؟

سيستم اداري كانادا چون كار مردم را راه مي اندازد و به آنها كمك مي كند از مردم پول مي گيرد....اما سيستم اداري ايران چون جلوي كار مردم را مي گيرد از آنها پول مي گيرد.

  اگر گفتيد تفاوت دشمن در ايران و جاهاي ديگر دنيا چيه؟

 در همه جاي دنيا وقتي آدم دشمن داشته باشد جلوي كارش گرفته مي شود....در ايران وقتي آدم ها دشمن داشته باشند تازه انگيزه كار پيدا مي كنند