Thursday, November 20, 2008

برگرفته از سخنان دکتر قمشه ای3

 اينترنت

 امروزه تمام سلولهاي عالم پرازعلم ودانش وآگاهي شده است وفقط شمابايددستوربدهيدواطلاعات رابگيريد،ازطريق شبکه اينترنت تمام کتابهاي عالم دراختيارشماخواهدبوداکراتصال ما محدودباشد فقط هاردديسک خودمان خواهدبودوچندتا سي دي اي که داريم ولي اگرمتصل شديم به شبکه اينترنت تمام اطلاعات دراختيارماخواهدبودولي يک شبکه اينترنت بزرگتري هست که هنوزبه آن دسترسي پيدانکرده اندوآن شبکه اينترنتي است که انبياواوليا وشعراي آسماني به آن شبکه متصل مي شوند،آنچنان که شعراي آسماني مي گويندکه ما شعرنمي گوييم بلکه الهه شعررا صدامي کنيم واو مي آيدوشعروداستان راتعريف مي کندچون اوازعالم بالا به آن شبکه دسترسي دارد 

 

  دروغ

دروغ خودش جهنم است اگرشماعميق شويدمتوجه مي شويدکه همين الان دروغ آتش است به محض اينکه آدم دروغ مي گويدنظام فکري اش به هم مي خوردوتمرکزحواسش راازدست مي دهدوکم حافظه مي شودوهزارعيب رواني پيدامي کندآدم هاي دروغگوازسلامت فکربرخوردارنيستندتمرکزحواس که عامل خلاقيت است درآنهاازبين مي رودچون آدم دروغگواضطراب داردچون مي داندکه دروغ خوب نيست ودلش هم نمي خواهدکه فاش بشودوهردروغ آدم رابه دروغ ديگري مي کشاندويک دوتادروغ انسان که فاش شدهويت او زيرسوال مي رودهيچ چيز بدترازاين نيست که وقتي انسان حرفي مي زندمردم نگاه کنندکه اين آقاراست مي گويديادروغ ،هيچ چيز بهترازاين نيست که وقتي آدم حرفي زدهمه بگوينداين آقاوقتي حرفي زدراست است؛ بنابراين شخصيت اجتماعي انسان وحضورآدم درجامعه به هم مي خوردواين ادامه پيدا مي کندتاقيامت وبه شکلهاي ديگري ظهورپيدامي کندواينطورنيست که شمارابه خاطردروغ مجازات کنندبلکه خوداين دروغ مجازات شماست

 

انسان الهي

 ما چون يکي هستيم يک کارهم بيشترنکنيم صدتاکارنکنيم ويک کاربکنيم بعضي ها تقسيم مي کنندکارهارابه کاردنيوي مثل خوردوخواب وزن و بچه وکامپيوترومدرسه و... ويک کارهايي را هم مي گويندکاراخروي مثل نمازوروزه وکارهاي خيريه و... ؛درصورتيکه هم چنين چيزي نيست بلکه بايدانسانهاراتقسيم کردبه انسانهاي الهي وانسانهاي دنيوي،اگرانسان الهي شد،خوردوخواب او هم الهي مي شود چون به خاطرخدازندگي مي کندوبخاطرخداپشت کامپيوترمي نشيند وبه خاطرخداکتاب مي نويسدوهمه اش مي شودکاراخروي وعاشق خداونداصلاکاردنيوي نمي کند، انسان الهي بشويدوبرويددنبال دنيا وهزارتاکاربکنيدتاوجودتان منشا خيروبرکت بشود وخلاقيت وسازندگي و آباداني ايجادبشود ؛انسان هست که الهي مي شود يا دنيوي،اگردنيوي شديد همه کارهايتان دنيوي مي شودوحتي حج و نمازوزکاتتان هم دنيوي مي شود،وقتي روي آدم به طرف دنيا وهواهاي نفساني خودش بودديگرتفاوتي نمي کندکه به کدام طرف بايستدونمازبخواند چون به هرطرف بايستددراصل به طرف خودش ايستاده ونماز خوانده

 

  شيطان

 ماشخصا وظيفه اي نداريم که با شيطان خصومتي داشته باشيم وکينه اي ازاوبه دل بگيريم فقط چون خداونداورالعن کرده ما هم اورالعن مي کنيم ؛وگرنه خيلي خوب است که يکي هست که ادعاهاي بي معني مارارسواکند ،شيطان الزام نمي کندبلکه افشا مي کندوکارشيطان افشاگري است ،شيطان يک مقدارعلف دستش مي گيردو مي آوردجلوي دهان آدمها ،اگرکسي قاپ زدوعلف را خورد معلوم است که خوداودرعالم بهايم بوده وگرنه اگرانسان باشد که علف نمي خورد،شيطان قادرنيست کسي را اجبارکند،نه نبي اجبارمي کندونه شيطان "لااکراه في الدين"ولي شيطان آشکارمي کند،شيطان مي آيدجلوي انسان ووسوسه مي کند ومعلوم مي کندکه تودروغ گفتي که من خداپرستم ودلم پيش خداست بلکه دلت پيش غيرخداست ،توحيدت را نفي مي کندتامتوجه شوي موحدنيستي وبروي وتوحيدواقعي رابدست بياوري؛اين که خداوندشيطان را گذاشته در عالم براي خيرماست تاماراهرلحظه متوجه کند،شما مي توانيدخودتان رالحظه به لحظه باشيطان آزمايش کنيد،آيا خيرانسان اين نيست که يک دستگاهي داشته باشدکه نشان دهدفشارخون او بالاست يا پايين است وخطرمرگ براي انسان است،شيطان آزمون ومحک همه عالم هستي است،همه ادعاهاي باطل وبيخودي را رسوا مي کند،به همين جهت هم شيطان گفته که بامخلصين کاري ندارم"الاعبادک الله المخلصين"چون عبادمخلص همه آزمايش هارا باموفقيت سپري کردندوقبول شدند

 

 

 

       خبر

بزرگترين هديه اي که پيغمبر براي ما آورد اين خبربود که گفت تونخواهي مرد، اين بزرگترين نگراني ما رابرطرف مي کندخبري بالاترازاين  درعالم نيست که ايهاالناس مااين بدن نيستيم اين بدن ارتباطي باماندارداين يک دستگاهي است که سپرده انددست ماوگفتندشمافعلابااين کامپيوترکارکنيد،اگر کامپيوترخراب بشودشماکه خراب نمي شويدشماکه کامپيوترنيستيدبلکه پشت کامپيوترهستيد،من که دارم ميبينم چشم که نمي بيند مغزهم که نمي بيند ،من دارم مي بينم اين خبربزرگ راپيغمبرآوردکه توجانت محفوظ است ونگران جانت نباش 

 

   مرگ

  بعضي هامعتقدندعامل همه بيماريهاي رواني ترس ازعدم است، مامي ترسيم که نکندنيست شويم نگراني مرگ حرص توليدمي کندهزارمشکل توليدمي کنداين که مامي ميريم وبعدش هم خبري نيست وبه کلي نابودمي شويم ،اين خودش عامل بيماري است. اول انسان ازپيري مي ترسدبه محض اينکه ازمرگ نگراني پيداکرد فکرمي کند که زمان گذشت چه کارکنم دارم پيرمي شوم وبعدش هم مرگ مي آيد شروع مي کند ازپيري ترسيدن ازمقدمات وآثارمرگ شروع مي کندبه ترسيدن امايک مرتبه يک رسول گرامي اي مي آيدوآيه اي مي آوردکه" ام حسبتم اناخلقناکم عبثا "،چقدرساده لوحي است که انسان فکرکندخدااورابااين حکمت ومعرفت آفريده براي اينکه بزندوخرابش کند، مرگ فقط يک انتقال است ازيک جايي به جاي ديگر ، درهيچ جاي قرآن گفته نشده است که انسان فنامي شودواين تفکرفناراشيطان درذهن انسان وسوسه مي کندومي گويد که مرگ نزديک است بروهرکاري که مي خواهي بکن ومرگ رابه عنوان فنامعرفي مي کندوگرنه درقرآن اصلاچنين چيزي نيست وقتي که صحبت از مرگ هست صحبت از انتقال است وگفته شده  که "مرگي که ازآن فرارمي کنيد ملاقات مي کندشمارا" يعني شماهستيدومرگ را ملاقات مي کنيدو بامرگ سلام عليک مي کنيد؛يک شاعرانگليسي مکالمه اي رابيان کرده بين انسان ومرگ که مرگ به انسان مي گويدخاک بشووبميرونابودبشووانسان جواب مي دهدکه قراراين نبوده بلکه اين قرارمربوط به خاک بوده که خاک به خاک بايدبرگرددنه روح ولباس تن رادرمي آوردوپرت مي کندجلوي مرگ و مي رود            

No comments: