Thursday, November 20, 2008

برگرفته از سخنان دکتر قمشه ای 6

رايحه ناخوش نفس

بسياري ازکتابهاوسخنهااظهارفضيلت است يعني درواقع بيان نفس است يعني بنگريدمراوحديث نفس مي کند ،اگرموسيقيدان است مي گويدبه من نگاه کنيد به همين جهت اين رايحه ناخوش نفس درهنروشعروموسيقي فردديده مي شود

 

 

 

حمد

خيلي خوب است که انسان زيباييهاوخوبيهاراستايش کندوخوبيهاي مردم رابيان کند آنوقت اگراين ستايش براي خودحق باشد برمي گردد به حق ولي اگراين ستايش رابراي اين کردکه به يک چيز دني وحقيري برسد آنوقت اين ستايش مانع ميشود بين انسان وحق ونشانه دلبستگي به اين دنيا است

محبوب

محبوب مطلق فقط اوست وهرجامحبوبي هست بخاطراينست که نشاني ازآن محبوب مطلق دراوهست

 

خاک دردوست

علت اينکه انبيا عالم شدندبه همه علوم ياحداقل علوم انساني وآنچه مايه سعادت بشراست درسخنان آنها هست اينست که خاک دردوست شدند،هرکس خاک دردوست شدچشمش بازمي شودبه يک نورديگري وبه يک روشنايي ديگري که درآن روشنايي حقايق اشيا رابي کم وکاست مي بيند

 

ريا

ريايعني چيزي که مافوق وبرتراست راوسيله چيزي قراربدهيدکه مادون است آنچنان که نماز که وسيله تقرب به خداست وقتي ريا درآن بيايدميشودوسيله تقرب به ميرزاحسن که حاجي بازاراست واوست که رزق وروزي اين شخص راتعيين مي کند ،هرچه اضافه شدنسبت به آنچه که دردل هست آن رياست؛

 

شکر

شکريعني وقتي نعمتي به شمارسيدخودتان راشايسته آن نعمت ندانيد،هروقت ديديد يک نعمتي به شمارسيدوشرمنده شديدازآن نعمت وگفتيد مگرمن چه کردم که اين لطف شامل حال من شده،اين شکراست؛

 

رحم

رحم مال آنجائي است که حق با شماست وظاهرا حق باطرف مقابل نيست ،امابه چنددليل بايدرحم کرديکي اينکه انسانهااگردراين موردحقي ندارنددريک موردي حقشان گرفته شده،اگريک انساني هست که حق نداردبه شماناسزابگويداماحق داشته ازتعليم وتربيت برخورداربشوداما نشده؛ماکجامي توانيم بگوييم که اين خطاکاروغافل تمام حقوقش رابرخوردارشده منتهااينجاداردبه حق ديگري تجاوزمي کندوبه اين دليل بايدرحم کردچون اوهم ازحق خودش کاملا  برخوردار نشده ،ثانيا وقتي شما رحم کرديد صفت رحماني حق در شماتجلي مي کندوهم به شمابرکتي ميرسدوهم به او،واين ديده رحماني ونظرمحبت داشتن انسان راخيلي نزديک مي کندبه صفت رحماني خداوند؛

 

 

 هارموني

الان روزگاري شده که معني هارموني ازذهن مردم دورشده، چون مدعياني آمدند ومي گويند:ما درهنرمدرن باهارموني سروکارنداريم بلکه فقط باکنتراست سروکارداريم ويک پديده هاي ناموزوني ايجادمي کنند که در موسيقي ونقاشي ديده مي شود آدم بايدمراقب باشد لااقل مزاجش به هم نخوردواگرگاهي هم ديس هارمونيک ميشود لااقل هارموني راقبول داشته باشد وبفهمدکه اين کاربدبودکه من کردم ،تاوقتي آدم مي فهمد کارش بدبوده بالاخره هارموني هست ولي يک وقت هست که مي گويد چه کسي گفته اين کاربداست،افرادي هستندکه باحمله به فطرت، مي گويندفطرتي وجودندارد،معياري وجودندارد که بخواهيم بگوييم براساس آن معيارها اين درست است وآن غلط است،درستي وغلطي اي وجودندارد،وحقيقت واخلاق نسبي است؛ واين بزرگترين دروغي است که درقرن بيستم دارند مي گويند ومزاج دهررادارندتباه مي کنند همه عالم معني خوبي وزيبايي رامي فهمندوبااختلاف سليقه هم مشکلي بوجودنمي آيد

 

اشک

اي کاش مردم قدراشک رامي دانستند،منتها به اشک مي گويندآب ديده ؛ ولي بايد ديدچه ديده که آن اشک راريخته ؟اگرچشمش به يک آب وعلفي خورده وآن اشک را ريخته،قيمت آن ديده هم معلوم است ولي اگرکسي چشمش به آن معشوق ازلي افتاده وداردگريه مي کند هر دانه اش گنج است وهمه نعمتها ودولتها وخواسته هاوآرزوها رادرهمان نگاه به انسان مي دهند

 

طالب

اگرانسان يک عظمتي راطالب بشود نشانه عظمت روح خودش هست،هرکس که گفت من طالب مطلوبي هستم نشانه اينست که قابليت واستعداد رسيدن به آن مطلوب راهم داردوحتما تلاش هم مي کندوحتماهم مي رسد،هرچه راطلب کرديدبدانيدکه به آن خواهيدرسيدفکرنکنيدکه چيزي بزرگترازآنست که به آن برسيد

 

ميلاد

ميلاد رسول اکرم و همه بزرگان دو نوع است يکي ميلاد تقويمي وتاريخي است که برحسب تعاريف اختلاف نظر هم است درتاريخش، اين يک تولداست که البته مايه شادي وشعف ماست وضيافتي برپامي کنيم وجشني مي گيريم ولي حقيقت جشن رابايدزماني بگيريم که اودرمامتولدبشودميلادمسيح زماني است که يک مسيحايي درمازاده بشود؛يک شاعرانگليسي گفت اگرمسيح هزار باردربيت اللحم زاده بشودتوراچه سودکه همچنان ملول وافسرده ودلمرده باشي،توکه زنده نشدي ؛اگرمابه آن خلق محمدي نرسيم وبه آن رحمت نامنتهاي اوواصل نشويم وبهره مندنشويم ماراچه سودکه اومتولدشده است؛مايه سرشکستگي ماست که باوجودتولدچنين بزرگواري از آن خلق وخوي وجمال وبرکات وکمالات به ماچيزي نرسيده باشد

No comments: